محل تبلیغات شما

از نظر کاری روزای سنگینی رو پشت سر گذاشتم سه روز که ف.ر.ض.ی مرخصی بود شانس من دکتر هم کنگره بود و این ۳ روز من کاملا دست تنها بودم با پاس نمونه هایی که از عهده‌اش بر نمیومدم و نهایت تلاشمو میکردم تا اونجا که میتونم پاس بدمو به دستگاه بدم
دیروز هم یه ساعتی بیشتر موندم تا کارم تا حدودی جمع شه تو دلم میگفتم دکتر رو ببینم کلی براش غر میزنم، نه به اون زمون که اونقدر بیش از حد هوامو داشت و هر روز بودو. نه به حالا که کلا رهام کردهالبته من حالت دوم رو به اول ترجیح میدم.‌ همین که خدا شاهدِ تلاش ها و وجدان کاریم بوده منو بس
امیدوارم فردا نمونه کمتر بیاد، ف.ر.ض.ی هم بیاد
امروز که خونه بودم اتاق فاطمه و خودمو گردگیری و مرتب کردم بعد از ظهر هم زدیم بیرون که بریم خونه ی مامانیم ولی من به خاطر رفتار زشت خاله ینام که هفته ی پیش خیلی تابلو و ضایع با اینکه خونه بودن مارو پشت در گذاشتن و جواب تلفن هاشونم نمیدادن ناراحت بودم و خوش نداشتم خونه شون برم
به خاطر مامانم و مامانیم رفتم و من از اول تا آخر سکوت کردم
وقتی بهشون یه لطفی میکنی فکر میکنن وظیفته و باید همیشه انجامش بدی و اگه انجامش ندی تلافی میکنن و.خیلی مسخرست بگذریم
دوشنبه شب ان‌شاالله راه میفتیم بریم مشهد و من با خیال این سفر حالم خوب میشه.
شکرت خدا جونم.

219. فعلا یارم‌ کتاب..

214. روزهای پرمشغله..

213. و حالا حال خوب...

ی ,خونه ,هم ,روز ,رو ,خدا ,ر ض ,ض ی ,نه به ,و من ,ف ر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر دوره بیستم مدرسه غیر دولتی قائم